Tuesday, July 31, 2007

اعلام آخرین ها و سیزدهمین کبوتر پیام آور!!ا







*

این سیزدهمین کبوتر پیام آور

در حال استراحت است و پیام قبول نمی کند
فقط
می توانید پیام های قبلی را در اینجا بخوانید

لطفآ همه پیام های خود رادر کبوتر 14 دربالا بنویسید
*

با کلیک پرانتز زیر
* *
کامنت ها را بهترببینید

32 comments:

  1. گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!ا
    ----------------
    با شروع این کبوتر جدید، شیشه هر غم را به سنگ می کوبیم و با شکر گزاری به درگاهش گام تازه ای به سوی شادی ها بر می داریم
    بله عزیزان چه در سفر و چه در حضرهر کجا هستید سعی کنید به شکرانه نعماتش شاد باشید و..... ما هم همچنان که می بینید در حد ممکن سعی داریم این شاه نشین مان پا بر جا بماند و همچنان مرکزی برای رفع خستگی هایمان باشد. خوشحایم که روز بروز و با گذشت زمان بیشتر و بیشتر به این هدف نزدیک شده ایم بطوریکه دیگر دلهره ها و قید و بند های روزهای اول شروع مربوط به اینکه : چه کسی پیام گذاشت و چه کسی پیامش دیر شد و....و گله وشکایت و اصرار و انکار همه و همه همانطور که باید از میان رفته و صمیمیت و آگاهی عمیقی که با دیر و زود پیام گذاری خدشه پذیر نیست جای تمام قید و بند های اولیه را گرفته و چون چنین است می توانیم آسوده و راحت باشیم و با خاطری جمع بگوئیم:
    -----------
    هرکه خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو
    گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست
    ------------------
    عزیزان همگی هر کجا که هستیم، شاد و شکر گزار باشیم!!ا لاکن اوجوری نباشه که یک عده شاد باشن و یک عده شاد نباشن، همه شاد باشن ، همه شیشه غم ر به سنگ بکوبن ، اوجوری خوبه!ا

    وَاللَّهُ يُحِبُّ الشاکِرِونَ
    پیام

    ReplyDelete
  2. Anonymous3/8/07 05:08

    به میمنت کبوتر تازه بنده، ابوعلی کیوی، تصمیم گرفته ام که از همیشه مودب تر بوده و کوشش کنم که حرفهای خوب نوشته و سرمشق باشم نه آنچنان که دیگران از من عبرت بگیرند. شعری یادم آمد که هرچه سعی می کنم یادم نمی آید اولش این بود که: زبان در دهان ای خردمند چیست؟ کلید در گنجهای گهر چو دربسته باشد چه داند کسی که گوهر فروش است یا پیله ور بله اگر در بسته باشد هیچ کس از خال و یا پر بودن چنته ما با خبر نمی شود امااما حالا تا درباز شود همه می بنند که مویم

    ReplyDelete
  3. با سلام و عذر خواهی از تاخیر، بالاخره -- شرح حالی مختصر همراه با گزیده ابیاتی از حکیم شفایی اصفهانی-- نوشته استاد محمد قهرمان در گلخانه پست شد، صاحبدلان خوش ذوق حتما از خواندن آن لذت خواهند برد. لاکن آگاه هم باشن همه!، برای تازه شدن مطالب مهمانخانه هم صحبت از امروز یا فردااست ،
    شاد باشیم و خدا نگهدارمان
    شا77

    ReplyDelete
  4. Anonymous11/8/07 11:06

    بنده هم به سهم خودم ،و کمی هم از بابت سهم سیمرغ عزیز، از شما و همه دیگر دست اندر کاران سپاس دارم. سایه عالی مستدام و به امید دیدار

    ReplyDelete
  5. Anonymous11/8/07 17:18

    سلام
    من از مرخصي طولاني برگشتم. خيلي ممنون از مسئول محترم دفتري كه اينجا را روشن نگاه داشتند و همينطور ابو كيوي مهربان.
    چه خبرها؟ اينجا كه خبري نيست جز گرما و شروع كار و الحمدالله سلامتي. آنجا هم خبري نبود. واقعا آسمان همه جا يك رنگ است. من كه خودم با آسمان‌هاي همه جا آشنايي دارم به اين موضوع پي بردم. البته زمينش فرق داشت. همه جا سبز و خرم بود ولي من واقعا دلم براي كوير همين جا تنگ شده بود
    .
    خوب فعلا خداحافظي مي‌كنم و بعدا مزاحم مي‌شم. قربان شما .

    ReplyDelete
  6. Anonymous12/8/07 06:51

    آسی خانم عزیز از صمیم دل بازکشت شما را به صحنه شادباش می گویم امیدوارم سفر بعدی شما به سرزمینی سرسبز تر از کانادا باشد مقصود بنده را خودتان بهتر است بفهمید

    ReplyDelete
  7. Anonymous12/8/07 11:54

    دايي جان كيوي عزيز
    مرسي
    ما آرزويمان است كه به سرزمين‌هاي سبزتر سفر كنيم ولي بعيد بدانم به اين زودي‌ها قسمتمان بشود. انشاالله كه شما سفري به كوير داشته باشيد.

    راستي خاله جان گل گلابي چطورند؟ سلام من را برسانيد.

    تا ديدار بعدي خدانگهدار.

    ReplyDelete
  8. با سلام بر همگان در سفر ودر حضر علی الخصوص به مدیران پر کار همیشه در صحنه ، به ترتیب حضور در صحنه کیوی بسیار عزیز و آسی بسیار عزیز رسیده از گرد راه که بسیار خوش آمده است ، با تشکر فراوان از اظهار لطف شما عزیزان، برایتان آرزوی شادی داشته، می بینم که در راهیم که شاه نشین مان را همچنان پر رونق بداریم - با سیمرغ عزیز هم جمعه غروب صحبت تلفنی داشتیم که شرح خبری آنرا در شاه نشین و مفصل تر آنرا در مهمانخانه می بینید- لاکن شاد باشیم و خدای مهربان نگهدارمان باشد.ا
    شا77

    ReplyDelete
  9. Anonymous14/8/07 08:11

    با سلام خدمت همه،
    من با خواندن نامه آسی و صحبت در مورد یک رنگ بودن آسمان همه جا و به دنبال سرزمین سر سبزتر بودن به تکاپو افتادم که که ضمن اینکه عرض ارداتی می کنم بگویم که این دست نمک ندارد! من وهوا و دریا دست به دست هم دادیم که یه مسافران خوش بگذرد ، حالا دم از یک رنگی آسمان همه جا می زنند !!! خلاصه فکر نکنید من مهمان دارم و وقت ندارم که به شاهنشین بیایم ، بلکه یواشکی می آیم پس مواظب گفت و شنیدها باشید.
    به امید دیدار همه چه در کویر چه در یا

    ReplyDelete
  10. Anonymous15/8/07 06:27

    » هرگز گمان نمی کنم دست نواده ای ازنوادگان مریم خانم بی نمک بوده باشد. آنها اصلا سرتا پایشان نمک است -- اما کلا در مورد کمال مهمان نوازی شما چه حجتی از این روشن تر که در تمام این مدت شما همه را فراموش کرده بودید و به مهمان ها مشغول بودید و در خوش گذشتن به مهمان ها هم همین بس که انچنان غرقه در الطاف شما بودند که همه را فراموش کرده بودند و حتی یک بار سری به شاهنشین نزدند تنها مطلبی که باقی می ماند اینکه دست دعا به درگاهش برداشته واز خداوند مهربان طلب کنیم که نام ما را هم در ضمره محبان آن درگاه نوشته و از آن مهمان نوازی ها بهره ای ببخشاید آمین یا رب العالـمین

    ReplyDelete
  11. Anonymous15/8/07 08:30

    سلام
    اي بابا دني جان در مهمان‌نوازي شما شكي نيست. لازم به ذكر نيست كه چطور با يك دست پنج شش هندوانه را برمي‌داشتي و بچه و بزرگ را سرگرم مي‌كردي (يا به اصطلاحي سر كار مي‌گذاشتي) .
    ما كه يادمان نرفته ساعت يازده شب به مهمانان شكمو كه هوس چلو كباب كرده بودند در نيم ساعت چلو كباب دادي و البته اجراي برنامه‌هاي هنري مختلف براي سرگرم كردن مهمانان هم واقعا عالي بود. دست شما درد نكند. بنده جسارتا عرض كردم اينكه مي گويند ونكور ونكور جاي قشنگيه حالا اينطورها هم كه مي‌گن نيست. به قول معروف عظمت بايد در نگاهمان باشد كه در كوير هم احساس ونكوري داشته باشيم.

    حالا كه صحبت شد يكي از هنرنمايي‌هاي دني را تعريف كنم: يك روز ما را به آكواريوم زيباي ونكور برد كه در نوع خوب بسيار زيبا و بي‌نظير بود ولي از آن بامزه‌تر اجراي زنده خود دني بود كه براي كساني كه نيامده بودند، بعدا اداي همة آن ماهي‌ها را خودش در آورد و انصافا صورتش واقعا شكل همانها مي‌شد و چه بسا اين اجراي زنده از خود آكواريوم ونكوور ديدني‌تر بود.

    البته هر شب هم براي اينكه خودش به كارهايش برسد و ما مزاحمش نباشيم يك فيلم ايراني برايمان مي‌گذاشت و ما را سرگرم مي‌كرد. ما به اندازه دو سه تا جشنواره فجر در اين چند روزه فيلم ايراني ديديم.

    خوب براي سيمرغ عزيز كه توفيق شنيدن صدايشان هم نصيب نشد خيلي ناراحت شديم ولي به هر حال همانطور كه خودشان هميشه مي‌گويند حتما خيريتي در اين استراحت اجباري بوده و چه بهتر از اينكه اين شعر بامزه هم در وصف الحال موضوع سروده شد كه بسيار لذت برديم.

    ارادتمند

    ReplyDelete
  12. Anonymous16/8/07 03:03

    سلام بر همگی – بله مدتها است که پروازی به شاه نشین نداشته ام و در حقیقت باید گفت که قسمت نبوده است. مگر در این عصر و زمانه کاری را بدون اینکه قسمت باشد می توان کرد! همین زمین خوردن و یا به زبان گزارشکر ارشد شاه نشین "رویداد ورزشی هنری " هم قسمت بوده است. البته جریان تا قبل از زمین خوردن فقط ورزشی بود. بعد از آن هم شد درام ( مثل فیلمهای درام که تماشاچی را به گریه می اندازد). هنری شدن آن هم زمانی آغاز شد که گزارشگر ارشد شاه نشین آنرا بسیار هنرمندانه به نظم در آورد! من شخصا ایرادی به محتوای گزارش منظوم ندارم ولی کی سی از اینکه او را توله سگ خطاب کرده اند ابدا راضی نیست و گفته است که در اولین فرصت پا و یا هر جای دیگر گزارشگر را که در دندانرس باشد به شدت گاز خواهد گرفت!

    به دستور دکتر نباید دستهایم را زیاد خسته کنم تا پاهایم زود خوب شوند! از این جهت تا دیدار بعدی با همگی خدا حافظی می کنم. دلشاد باشید – 30مرغ

    ReplyDelete
  13. Anonymous18/8/07 01:54

    چقدر همه شما ها خوب هستید-- خداوند بزرگ به همه و مخصوصا سیمرغ سلامتی کامل وعاجل عنایت فرماید و به بنده همه که این دعا را از ته دل کرده ام علاوع بر آن سلامتی، ملیون ها دلار ببخشاید تا با آن شما همه را به یک چلو کباب درجه یک مهمان کنم

    ReplyDelete
  14. Anonymous20/8/07 12:16

    آمین.
    در مورد دعای دایی جان گل گلابی کیوی

    ReplyDelete
  15. Anonymous22/8/07 19:34

    .. بنده در خیال بافی کم نظیر هستم.. مثلا خیال می کنم که دیر یا زود سفری به دبی و کانادا و امریکا و انگلیس خواهیم کرد پانزده سال تمام فریبا و جلیل در استکهلم بودند و اصرار و اصرار که سفری به آنجا رفه و مهمان آن ها باشم که البته به علت تنبلی مفرط بهانه ها آورده و از جای خودم تکان نخوردم فکر می کنم این جا سنگینی را من از خانم جان داشته باشم و شاید هم از حافظ
    ، چون این او بودکه آن را به خانم جان داده بود -البته دور از چشم آقاجان- که اگر یادتان باشد ایشان همیشه به دلیل همین ارتباط فال حافظ می گرفتند !--بگذریم از ارتباط خان جان با حافظ غرض این بود که اما بعد خانم جان هم کم و کم و یواش یواش این امانت یا خصوصیت را به بنده که کوچکترین و عزیز ترین فرزندانشان بودم منتقل فرمودند-- خداوند رحمتشان کند که با این هدیه چقدر به من نفع رساندند- اما در دنیای خیالات، که این البته ارث پدری من است، تا دلتان بخواهد سفر می کنم و شرق و غرب را به لحظه ای سیر کرده و باز به جزیره دور افتاده خود باز می گردم. مثلا همین چند دقیقه قبل به زیارت سیمرغ رفته بودم و می خواستم پای ایشان را ماساژ بدهم که فرمودند نه شهزاد جان نکن.. قلقلکم می آید. الحمد الله که خیلی سر حال بودند و گفتند به همه سلام برسانم. البته از بابت سهامی که ارزششان چند سنتی پائین رفته بود دلخوری داشتند اما نه در حدی که پاشا متوجه دلخوری ایشان بشود و فرمودند: گر نگهدار من آن است که من می دانم..ببخشید پر حرفی شد به امید سفر به دبی و کانادا و ویرجینیا و لندن هستم و حالا همه را به خداوند متعال می سپارم

    ReplyDelete
  16. Anonymous24/8/07 00:26

    سلام بر شاهنشینان عزیز
    من نصفه شبی اومدم بیدار شدم که به کارهای عقب افتاده برسم که گفتم اول یک سری هم به اینجا بزنم ببینم چه خبر است که دیدم به به چه خبرهای خوبی

    ReplyDelete
  17. Anonymous24/8/07 00:34

    ببخشید وسط حرفم دستم روی
    enter
    خورد و نصفه کاره پیامم را فرستادم. داشتم عرض می کردم..

    اول از همه یک سوال یواشکی از ابو خبر. نگفتید مسئول محترم دفتری با کی داشتند شام بیرون می رفتند. خود شام که رژیمی است یا نه که مهم نیست. خبرها را کامل بدهید...

    دوم اینکه دایی جان کیوی عزیز ما که آب و جارو کرده ایم و بی صبرانه منتظر شماییم. حتی قهوه را هم دم کرده ام که فردا (یعنی امروز) که جمعه است صبحانه را با هم بخوریم.

    سوم اینکه من هم اخبار یواشکی برایتان دارم: دنی و آذی امشب به عروسی مفصلی در ونکور دعوتند. یکی دخترعمه های من با یک نفر از اهالی ونکوور ازدواج کرده و باعث شده که تمام عمه ها و فرزندان و عروس و دامادها برای مراسم به ونکوور بیایند. حالا آذر جانی بدون چک و چونه و خرج و مخارج همگی را در یک شب می بینند. بعضی ها را شاید بیست سال است که ندیده اند...

    منتظر خبرهای شاد از دفتر مرکزی هستیم. ...

    ReplyDelete
  18. Anonymous26/8/07 04:34

    سلام عرض شد امیدوارم خوب و خوش باشید بنده هم بد نیستم و به دعا گویی مشغول-- چقدر عروسی خوب است مخصوصا به چشم تماشاگر امیدوارم به خواهر جان و دختر خواهر جان خیلی خوش گذشته باشد --امروز که یکشنبه ما در این سر دنیا است یکی از کانادا زنگ زد و گفت حتما باید بیائید دیدن ما گفتم چشم و دیدم که خانم جان چشمکی زدند و لبخندی که یعنی من یکی می دانم تو داری شوخی می کنی و کانادا برو نیستی- ولی احساس می کنم که اگر بگویم می خواهم بروم دبی خام جان برایم دعا خواهند کرد و یک بلیط دو سره بزنیس کلاس هم توی جیبم خواهد گذاشت. خانم جان خیلی مسافر را دوست نداشتند اماعاشق پرواز با بزنیس کلاس بودند و چراغهای تهران را خیلی دوست داشتند که از آن بالا تماشا کنند-- راستی من فهمیدم یکی می اید شب ها یواشکی مطالی کبوتر نامه بر را عقب جلو می کند و کیسه نامه ها را دستکاری-- امیدوارم آقای سردبیر قفل محکمی به در دفترشان بزنند و یک تله موش هم در آفیس نصب بفرمایند تا خدای نکرده یادگارهای خانوادگی بیش از این مورد دخل و تصرف این فرد یا افراد بازیگوش فرار نگیرد

    ReplyDelete
  19. Anonymous28/8/07 07:50

    روز و شب شما بخير
    من خدمت رسيدم كه به دايي جان كيوي توصيه كنم كه دعوت ها را جدي بگيريد. بليط بيزنس كلاس هم روي چشم. شما دستور بدهيد تهيه مي‌شود.

    مسئول محترم دفتري و بقيه عزيزان هم همينطور. فكر كنم بايد مثل عمه‌هاي من كه در ونكور عروسي راه انداختند و همگي به آنجا رفتند يك مراسم عروسي در اينجا راه بياندايم و به اين بهانه همه دور هم جمع شويم. دامادهاي عرب هم بد نيستند.البته اينجا مالتي كالچر است و انتخابهاي ديگر هم وجود دارد. خلاصه از متقاضيان واجد شرايط براي مقدمات امر دعوت به عمل مي‌آوريم
    .

    ReplyDelete
  20. Anonymous30/8/07 02:25

    سلام برهمه عزیزان و صد ها سلام مخصوص و آفرین بر دو مدیر پر کار همیشه در صحنه! کیوی بسیار عزیز و آسی بسیار عزیزو خوب. به شکر خداوند خرابی های کامپیوتری و فایل های پاک شده و خراب شده مرمت گردید. سخن کوتاه، هم اکنون اقدامات برای وارد کردن هر چه زود تر پست های جدید تا حدود بعد ازظهر همین امروز در جریان است ، بنا بر این منتظر تازه ترین هادر گلخانه ( رسیده از سروده های تازه، م.م.عزیز) ه، و همچنین تازه هائی در مهمانخانه شاه نشین باشید!!ا
    لاکن ،الله یحب الصابرین
    شا77

    ReplyDelete
  21. Anonymous31/8/07 12:40

    سلام بر همگی، برای دیدن تازه هااز گلخانه و همچنین از مهمانخانه دیدن کنید!!!ا لاکن همیشه شاد باشید.
    شا77

    ReplyDelete
  22. Anonymous3/9/07 03:19

    با عرض سلام و احترامات فائقه خدمت همه شما عزیزان مخصوصا عزیزان پشت صحنه و ارجمند گرامی میم میم که در این وانفسای مادیات با گشودن دریچه ای به دنیایی دیگر به ما مجالی می بخشد که لحظاتی از تلخی ها و فشار های مداوم روزمره رهایی یافته و در فضایی مطلوب و دلخواه سیر کنیم- من معتقدم که در جوامع موجود زبان های گوناگونی متداول است که که گروه های مختلف هریک با استفاده از یکی از آن ها با دیگران ارتباط برقرار می کند- بعضی ها بعضی زبان ها را اصلا نمی دانند - بعضی ها بعضی زبان ها را بهتر و بعضی ها زبانهای بسیاری را به خوبی می فهمند و گاهی هم می توانند آن ها را خود به کار برند- مثلا آسی خانم زبان موسیقی را می داند و اخیرا هم قطعه زیبائی را برای من فرستاده بود که بنده هم از گوش کردن به آن لذت بردم- من زبان شعر را خوب می دانم و از شنیدن گفتگوهای جاری به این زبان بیشترین لذت ها رابرده و می برم- البته بعضی ها این زبان را با لهجه خاصی بکار می برند که در عین حال که"با نمک" است اما گاهی درک آن هم برایم مشکل می شود- البته در هر زبانی ممکن است مکالماتی با "ارزشی بیشتر" صورت بگیرد و یا گفت و گوهایی "با ارزشی کمتر"، البته "با ارزش" و "کم ارزش" بودن هم نسبی است و حکم قطعی دادن خیلی آسان نیست. بهرحال مقصودم سپاسی بود از محبت میم میم عزیز و یاد داشتهای ایشان در مورد شعرا و شعر هایشان و همچنین اشعار بسیار زیبای خودشان که به تصدیق همه بهترین ها در شعر معاصر ایران دراین سبک است. قربان همه

    ReplyDelete
  23. با سلام بر همه عزیزان، ضمن تآئید صد در صد فرمایشات کیوی عزیز در کامنت فوق برای سپاسگزاری ازالطاف میم میم عزیز، بازهم همچنان که معتقدیم باید بگوئیم که تک تک شاه نشین نشینان! همگی در سپاسگزاری و قدر دانی اززحمات بسیار پر ارزش میم میم گرامی همیشه بادفتر مرکزی همصدا بوده و هستند. از کیوی عزیز همیشه/ غالبآ در صحنه تشکر کرده و به ایشان آفرین می گوئیم !ا
    شاد باشیم و خداوند نگهدارمان
    دفتر مرکزی

    ReplyDelete
  24. عزیزان سلام، معلوم است که همه به لطف خدا سلامت و شاد و مشغول به کارهای خود هستید و خدا را شکر، و اما ضمن خبر تازه ها در اینجا، امروز با سیمرغ عزیز فرصت گفتگوی ویدیوئی داشتیم، همه چیز خوب بود کی.سی. هم بعد از صبحانه اش بود و در جایگاه مخصوص خودش مشغول چرت زدن، ---- و اما و اما
    ----------
    در گلخانه ، از "چند رباعی دلنشین وتازه -- "، سروده استاد محمد میرزا قهرمان لذت ببرید!ا
    در مهمانخانه بزودی روش برخورد با مشکلات حل نشدنی را خواهید آموخت/دید
    خدا نگهدار
    شا77

    ReplyDelete
  25. با سلام برهمه عزیزان ومخصوصآ عزیزی که به پیشنهاد منطقی ایشان این پیام را که بیشتر جنبه اطلاعیه دارد می نویسیم.
    ====================
    از این لحظه، تا هر نوع تصمیم بعدی هر پیامی که در اینجا نوشته شود با اندکی تآخیر ، حد اکثر 24 ساعت بعد - عینآ و همچنان که تا کنون، در قسمت کامنت ها ظاهر خواهد شد، بنا بر این این اندکی تاخیر تنها تغیری است که برای دیده شدن پیام
    عزیزان ایجاد می شود!!ا
    ----------------
    ، و اما این اندکی تاخیر
    کمکی است برای آنهاکه به عقیده عزیز پیشنهاد دهنده، ممکن است گاهی بخواهند چند کلمه پیام بنویسند که صد در صد همگانی نباشد و هم نخواهند از شاه نشین خارج شده و ایمیلی نوشته و بفرستند. اینجاست که این گونه پیام ها در اینجا ظاهر نخواهند شد . بدیهی است که دریافت پیام به نحو مقتضی - مثلآ بااشاره ای به آن در همین قسمت کامنت ها و یا ایمیلی کوتاه به اطلاع فرستنده آن خواهد رسید.
    شاد و خرم باشیم و خداوند نگهدارمان
    دفتر مرکزی

    ReplyDelete
  26. Anonymous16/9/07 01:56

    تازه ها == عکس هفته در مهمانخانه ، ---ازآسوسیتد پرس

    ReplyDelete
  27. Anonymous17/9/07 13:00

    سلام بر همگی
    من شما را ازیاد نبردم شما هم من را فراموش نکنید Just I am as busy as a beer
    اینو تازه یاد گرفتم گفتم واقعا با حال و احوال من می خونه. مامان و سپید همچنان در ایران به سر می برند .بابا بیشتر چاق شده چون کسی نیست که بابا بهش سرویس بده پس به خودش الآن فرصت بیشتری داره که برسه.
    به یاد همگی هستم انشالله شاد و موفق باشید
    ساسا زنبوره

    ReplyDelete
  28. Anonymous18/9/07 07:49

    سلام
    دست مسئول محترم دفتري درد نكنه با اخبار جالب و شنيدني در همه قسمت‌ها. من هم خوب هستم و عرض ارادت خدمت همگي دارم. فقط در اين ايام ماه رمضان بجاي كم خوردن براي خودم كم خواندن برداشتم و اينكه در صفحات اينترنت گردش نكنم و اينجا و آنجا سر نكشم. به همين دليل حضورم در اينجا كم شده بود. باور كنيد اين كار برايم از نخوردن سخت‌تر است. ولي دلم براي اينجا خيلي تنگ شده بود...
    .

    ReplyDelete
  29. سلام بر ساسای عزیز و آسی عزیز دو مدیر ارشد و پر کار پیام! با خوشحالی از دیدن پیام های خوب و شاد تان، برای شما موفقیت و شادی هر چه بیشتر آرزو می کنیم
    دفتر مرکزی

    ReplyDelete
  30. در گلخانه ، از "چند رباعی دلنشین وتازه -- "، سروده استاد محمد میرزا قهرمان لذت ببرید!ا
    در مهمانخانه ، فعلآ آخرین خبر های مربوط به جبهه گیری ها در قبال ایران را که مرتبآ تازه می شود بخوانید -- روش برخورد با مشکلات حل نشدنی راهم به زودی خواهید دید/آموخت خدا نگهدار!ا،

    ReplyDelete
  31. Anonymous24/9/07 02:52

    خدمت همه عزیزان سلام عرض کرده و آرزوی سلامتی و شادمانی همیشگی برای همه دارم- سال 2007 را همانطور که می دانید یونسکو سال مولانا اعلام کرده است - سال 2007 مقارن است با هشتصدمین سال تولد این اندیشمند بزرگ که افغان ها و ایرانیان و ترک ها هر یک او را از آن خود می خوانند. به هر حال هیچکس نمی تواند منکر این باشد که بزرگترین آثار مولانا که او را این همه محیوب و مطلوب همه کرده است به زبان شیرین فارسی است. " گفتم ز کجایی تو ؟ تسخر زد و گفتا من نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل.. خداوند به شما شادمانی ببخشاید

    ReplyDelete
  32. Anonymous24/9/07 03:26

    من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه
    من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

    در شهر یکی کس را هشیار نمی​بینم
    هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

    جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
    جان را چه خوشی باشد بی​صحبت جانانه

    هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
    وآن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه

    تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
    زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه

    ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
    ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه

    از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
    در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

    چون کشتی بی​لنگر کژ می​شد و مژ می شد
    ​وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

    گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان
    نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه

    نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان ودل
    نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه

    گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
    گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه

    من بی​دل و دستارم در خانه خمارم
    یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه

    در حلقه لنگانی می​باید لنگیدن
    این پند ننوشیدی از خواجه علیانه

    سر مست چنان خوبی کی کم بود از چوبی
    برخاست فغان آخر از استن حنانه

    شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی
    اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه

    ReplyDelete